بهره جویی از واژه های پارسی سره
در این جستار کوشش شده است تا نیاز به بهره جویی از واژه های پارسی سره و پرهیز از به کارگیری واژه های بیگانه در گفتار هر ایرانی را بررسی نماییم .
همانگونه که میدانید زبان هرمردمی و هر سرزمینی همچون فرهنگ و آیینشان شناسنامه ای از روش زندگی و ویژگی های ایشان میباشد و به ویژه میان فرهنگ و زبان هر مردمی وابستگی پایداری در میان هست و نابودی هریک برابر با ویرانی دیگری می باشد.
همچنین نیک میدانیم که زبان پارسی با واژه های پارسی سره دارای ویژگی هایی هست که مایه برتری این زبان به دیگر زبان های جهان میباشد و در زیر میتوانید نامه ی "انگلس" اندیشمند و زبان شناس بزرگ به "شوپنهاور" بزرگ اندیشمند دیگر جهان درباره زبان پارسی سره بدون واژه های بیگانه را ببینید:
چند هفتهایست که در پهنهیِ سخنوری و هنرِ خاورزمین، فرورفتهام. از زمان بهرهبردهام و به آموختنِ زبانِ پارسی پرداختهام. آنچه تاکنون مرا از پرداختن به فراگیریِ زبانِ تازی بازداشته است، از یکسو بیزاریِ زادیِ من از زبانهایِ سامیاست و از سویِ دیگر این نکته است که به انگیزهیِ پهناوریِ گزارشناپذیرِ این زبانِ دشوار، بی هدر دادن زمانِ بسیار، نمیتوان در یادگیریِ زبانِ تازی به جایی رسید زیرا این زبان نزدیک به چهارهزار ریشه دارد که در دو تا سه هزار سال ریخت گرفتهاند.
به وارون، زبانِ پارسی، زبانیست بسیار ساده و آسان؛ همانا اگر این دبیرهیِ ناخجستهیِ تازی نبود که گاه تا شش وات(حرف) کمابیش همریخت هستند و واکهها (اعراب)نیز نوشته نمیشود به آسانی میتوانستم در چهلوهشت تسوک(ساعت)، دستورِ زبانِ پارسی را فرابگیرم. میخواهم در یادگیریِ زبانِ پارسی با "پییِر" دست و پنجه نرم کنم، اگر او بسیار خواهان است که با من به همآوردی برخیزد، این گوی و این میدان. زمانی را که برایِ فراگیریِ زبانِ پارسی در نگر گرفتهام، دستِبالا سه هفته است، اکنون اگر سرور پییِر توانست در دو ماه این زبان را بهتر از من یاد بگیرد، میپذیرم که او در زمینهیِ فراگیریِ زبان از من بهتر است.
برای "ویتلینگ" بسیار دریغمندم که پارسی نمیداند، زیرا اگر آشنایی با این زبان داشت میتوانست «آن زبان جهانی را که در آرزو داشته، بیابد». به باورِ من پارسی تنها زبانی است که در آن پوییدهیِبیمیانجی و بامیانجی نیست.
افزونبرین، حافظ، پیر خراباتی را به زبان بنیادین خواندن، شوری دارد که مپرس. ... لیک بخشِ دیپِ پارسی به نفرینِ اهرمن هم نمیارزد. ...
(برگردانی از نامهیِ انگلس به مارکس. نوشته شده در منچستر در 6 ژانویهیِ 1853. برگردان از نوشتهیِ روسی پوشینهیِ 28 از مهینگان مارکس و انگلس. رویههای 222 تا 223(
ویلهلم وایتلینگ "(1871-1808) نخستین نگرهپردازِ آلمانی تودهای. در بین کارگران به فرارسانی و گسترش و ساماندهی پرداخت و از هموندانِ ""انجمنِ دادگری"" بود و برای آن برنامهای نوشت زیر نام ""آدمی چه گونه است و چه گونه باید باشد"" (1838). کارِ وایت لینگ دوزندگی بود.
خواستِ انگلس آن کارِ وایت لینگ به نامِ ""کرویز و دستورِ همهگانی زبان و ویژگیهای بنیادیِ یک زبانِ جهانی برای آدمی"" است. انگلس میخواهد بگوید که در زبانِ پارسی ""سانهای"" گردانش نام باشنده نیست پس وایت لینگ که با برخی از این سانها همرای نیست میتواند این زبان را به آسودگی به نامِ زبانِ جهانی برگزیند."
ویلیام پییر (زادسال 1826)، زبانشناس و روزنامهنویس، هموند "انجمن تودهایها" - از کوچندگانی که در لندن زندگی میکرد
و همچنین استاد کزازی درباره سره گویی و سره نویسی پارسی این چنین میفرماید:
یکی از آماجهای سرهگویی و سرهنویسی این است که از زیانهایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی، و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن میزنند، جلوگیری کنیم. اینکه زبان پارسی نمیباید وامواژهها را در خود راه دهد، دیدگاهی دانشوارانه و بر پایه پروهانهای زبان شناختی است. زبان پارسی بسیار پیشرفته است. زبانی بوده است بسیار پویا. از دید پیشینهشناسی زبان، پیشرفتهترین زبان کنونی است. این از آنجاست که زبان آیینه فرهنگ و ادب است. فرهنگی که پویاست، زبانی همسنگ و همساز با خویش را پدید میآورد. فرهنگ ایرانی چون فرهنگی پویا و پیشتاز بوده است، زبان پارسی هماهنگ با آن بسیار دگرگون شده و پیشرفت کرده است. زبان پارسی امروز ساختاری دارد که با بسیاری از دیگر زبانهای جهان هم روزگار نیست. به سخن دیگر، آن زبانها از دید کاربردهای سرشتین و بنیادین، در روزگاران و در ساختارهایی ماندهاند که دیری است زبان پارسی از آنها گذشته است. دیگر زبانهای جهان با پارسی دری یا همان پارسی نو، هم روزگار نیستند. برای نمونه با پارسی میانه سنجیدنیاند، حتی با پارسیباستان. اگر زبان پارسی که بسیار پیشرفته است، از این زبانها که در سنجش با آن هنوز کهن ماندهاند واژه بستاند، برخود زیان زده است. این واژهها با ساختارها ، هنجارها و رفتارهای زبان پارسی سازگار نیستند. از این روی آن را گزند میرسانند و برمیآشوبند. بدان میماند که شما پارهای از پلاس یا بوریای ستبر درشت را بر پرنیانی نغز و رخشان بپیوندید و بدوزید. پیداست که این دو با یکدیگر سخت ناسازند.
نخستین و آشکارترین زیان و گزندی که زبانهای بیگانه به زبان پارسی میزنند آن است که بافتار آهنگین و خُنیایی و هموار و گوشنواز آوایی را در این زبان از میان میبرند. واژههای ایرانی هنگامی که از روزگاران باستانی میانه به روزگار نو رسیدهاند، واژههای پارسی شدهاند(پارسی دری)، از دید ساختار آوایی،سوده و ساده و نرم و هموار گردیدهاند. برای نمونه، یک واژه درشتناک گران اوستایی مانند خورنه [Xoarnah] در پارسی شده است فر[far]. از دید ساختار آوایی، به فرجام خود رسیده است؛یعنی واژهای مانند «فر» بیش از این سوده و کوتاه نمیتواند بشود. اما واژههایی که ما از زبانهای دیگر میستانیم، میتوانند واژههای درشت و گران و ناهموار باشند که آن ساختار دلاویز آوایی را از میان میبرد. ولی خواست سرهنویسان بازگشت به زبان زمان روزگار فردوسی نیست؛ اگر نوشتهها و سرودههای پارسی گرایانه امروز به زبان فردوسی میماند، از آن روی نیست که آن نویسنده یا سراینده، آن زبان را به کار میگیرد یا میخواهد به شیوه فردوسی بسراید. از آنجاست که زبان پارسی بدان سان که استاد توس یا سعدی به کار گرفته است، از دیدی دیگر، نزدیکترین زبان به زبان سرشتین پارسی است. هنگامی که ما میکوشیم به این زبان برسیم، خواهناخواه، آنچه به دست میآوریم، نزدیک فردوسی خواهد بود؛ بی نیازی زبان پارسی از واژههای بیگانه زبان پارسی زبانی است توانمند و بینیاز. اگر گاهی به وامواژهها نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازهای است که هر زبان میتواند داشته باشد، و گاه بسیار کمتر از بسیاری از دیگر زبانها نیازمند وامواژههاست. این توانمندی در زبان پارسی برمیگردد به سامانه و دستگاه واژهسازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینشگرانه است و حتی بیکرانه است. ما میتوانیم بیشماره در پارسی واژه بسازیم. زبان پارسی مانند بسیاری از زبانهای جهان کالبَدینه نیست؛ بدینسان که پیمانهها و ریختهای از پیش نهادهای برای واژهسازی در این زبان نمیبینیم. زبان پارسی بسیار نرمشپذیر است؛ به موم میماند: خود را با توان زبانی در به کار برنده خویش دمساز میگرداند. هر چه مایه و توان و دانش شما در زبان پارسی بیشتر باشد، این زبان را آسانتر و مایهورتر میتوانید به کار بگیرید. برای همین است که این زبان در جهان سرود و سخن و چامه شده است. برای آنکه سخنور میتواند آنچه را در درون او میگذرد، به یاری این زبان روشنتر و رساتر باز گوید. او زبان پارسی را بیش از هر زبان دیگر میتواند از آن خود کند و میتواند زبانی ویژه و شیوهیِ شناختی در پارسی برای خود بیابد. برای نمونه، یکی از واژههای بسیار آشنا در زبان پارسی، واژه «دست» است. با این واژه میتوان دهها واژه ساخت؛ گذشته از آن واژهها که دیگران پیش از این، از این واژه ساختهاند. بسنده است که این واژه را با واژه دیگر بپیوندید تا واژهای نو به دست آید: فرادست، فرودست، زیردست، زبردست، بالادست، پاییندست، دستاویز، دستبند، دستگیره و... گاه میتوانیم فرهنگی خرد از واژگانی را که تاکنون با این واژه ساخته شده است فراهم بیاوریم. از این روی، این زبان در سرشت و ساختار، زبانی تُنُکمایه نیست که از برآوردن نیازهای روز ناتوان باشد و بخواهد از وام واژهها بهره برد. ناتوانی، کمبود و بیتوشی از زبان پارسی نیست، از کسانی است که این زبان را به کار میگیرند.
از این روی میتوان از واژگان بیگانه بپرهیزید؛ برای واژگانی که به هر انگیزهای در این زبان راه جسته است، برابرهای پارسی بیابیم؛ اندکاندک این واژهها را هم از زبان برانیم؛ و آن واژگان دیگر را به جای آنها بنشانیم. ما اگر گاهی اندک نیاز داشتیم که واژهای را از زبان دیگر بستانیم، برآنم که میتوانیم چنین کرد. زبان پارسی سره و پالایه شده از واژه های بیگانه ویزگی های نیک بسیار دیگری هم دارد که بازگویی همه آنها در این جستار نمیگنجد. باری... به خوبی میدانید که ایران دارای پیشینه ای 10هزار ساله میباشد و این پیشینه هیچ گاه به دور از فرهنگ و شهر آیین (تمدن) و پیشرفته و اندیشمندانه نبوده و سازش کاری و مهرورزی و راستی همیشه از برجسته ترین ویژگی های این مردم بوده است. در برابر این پیشنه گزشته کشورهای باختری (اروپایی و امریکایی) را هم بازنگری نمایید که به راستی به جز جنگ و بهره جویی و دزدی از کشورهای دور و نزدیکشان چه کرده اند و چه دارند؟ از یونان و روم و اسپانیا گرفته تا امریکا که بی ریشه ترین کشور جهان می باشد و پیشنه ای فراتر از یک پنجم یا یک سوم ما هم ندارند. با این همه امروز که زبان انگلیسی زبانی جهانی و بین مردمی می باشد دارای همخوانی و همسانی های بیشماری با زبان دیگر کشورهای باختری می باشد. زنهار با این همه همانندی زبانی میان اینها و همچنین همسانی دبیره ای شان (خط نوشتاری) هرگز مردم هیچیک از این کشورهای نوبرآمددیده نشده که با هم میهنان خود به زبان انگلیسی گفتگو نمایند. برای نمونه زبان فرانسوی با اینکه همخوانی های فراوانی ددر وازه ها با زبان انگلیسی دارد و دبیره هایشان نیز همسان میباشد به اندازه ای زنهارداری بر زبان خویش دارند که هرگز با هم میهن فرانسوی خویش انگلیسی گفتگو نمیکنند و سال گزشته که در همایشی یکی از بازرگانان به انگلیسی سخنرانی کرده بود بسیاری از باشندگان برای نشان دادن ناخشودی خود در میان سخنرانی وی از همان نخست به هنگام سنرانی وی از همایش بیرون ایستاده بودند. و همچنین نیک میدانید این کشورها گزشته از اینکه پیشینه ای نه همچون ایران چند هزاره ای ونکه (بلکه) چند سده ای بیشتر ندارند از نگر زمانی نیز دوری و نزدیکی چندانی در پیدایش یکدیگر ندارند لیکن به هیچ بهایی زبان خویش را با بودن این همه همانندی زبانشان با زبان انگلیسی نادیده نمیگیرند. همچنین زبان چینی و ژاپنی نیز دارای ایراد ها و کاستی های فراوانی بوده به گونه ای که اموزش این زبان از دبستان تا دانشگاه 25 سال به درازا می انجامد و در پایان هم یک چینی از شهری چنانچه با هم میهن خویش از شهری دیگر گفتگو کند تا نوشتارهای یکدیگر را نبینند سخن هم را نمیفهمند و دبیره آنان نیز که بیش از 400 واج میباشد نگاره گری هر واژه به شیوه کنده کاری مردم غارنشین می باشد و با این همه هنوز تا هنوز این زبان را تا پای جان گرامی میدارند و هیچ واژه بیگانه ای را به واژه های ناکار امد خودشان برتری برای بهره گیری نمیدهند.
همچنین فردوسی بزرگ نیز کسی بود که سده ها پیش در زمانی که زبان پارسی رنگ نابودی را به خود دیده بود با تلاش و رنجش های سی ساله و خستگی نا پذیر خویش دوباره به این زبان جانی دوباره بخشید و آن را از نابودی رهایی داد. اینک در پاسخ کسانی که به کارگیری واژه های بیگانه به جای واژه های پارسی در گفتگوهای روزانه را برتری میدانند و همه کوششان پیشی گرفتن در بهره گیری از این دسته واژه ها میباشد و به خرده گیری از پارسی سره گویی و نویسی میپردازند باید گفت شما چگونه نام ایرانی را با خود یدک میکشید زمانی که با ده هزار سال پیشینه با این شهر آیین و اندیشه های نیکی که از گزشته برای ما مانده بهره گیری از واژه های کشورهای هزار و اندی ساله را که برخی از آنها یک دهم ایران هم پیشینه ندارند برتری میدهید و اینگونه با همه توان در نابودی زبان پارسی میکوشید؟ آیا شما خود زبانی که به آن گفتگو میکنید با این واژه های بیگانه را میدانید چیست ؟ هرنامی را میتوان بر آن نهاد به جز پارسی. گروهی نیز هستند که بهره جویی حافظ وسعدی و بزرگاین چون ایشان از چند واژه تازی در سروده های خویش را بهانه ای بر لگد کوب نمودن زبان شیرینی پارسی میدانند . فراموش نکنیم که حافظ و سعدی ایرانی تبار و پارسی زبان بودند و اگر گهگاه برای همآوا کردن سرودههای خود، ناگزیر برخی از واژههای تازی را نیز به کار بردهاند این نباید دستآویزی باشد برای ما تا از زیر بار خویشکاری بگریزیم و با ندانمکاریهای خود زبان پارسی را آنچنان به واژههای تازی بیالاییم که حافظ و سعدی هم از دریافت آن ناتوان بمانند. اگر به سرودههای حافظ و سعدی و مولوی و خاقانی و منوچهری و دیگران بنگریم، هزاران هزار واژهی ناب پارسی را در سرودههای آنان خواهیم یافت که ما امروزه از روی بیانگاری به جای آنها واژههای تازی را به کار میبریم. برای نمونه آنان گفتهاند «چنبر» ما میگوییم «دایره»، آنان گفتهاند برابری، ما میگوییم «تساوی»، آنان گفتهاند «کژ و مژ» ما به شیوهی تازیان میگوییم «کج و مج»، آنها گفتهاند «پسآب» ما میگوییم «فاضلآب» آنها گفتهاند سخن، ما میگوییم «حرف» آنها گفتهاند «گفتار» ما میگوییم «مقوله» ... اینها و سدها نمونهی دیگر همانند اینها نشان میدهند که درد ما درد حافظ و سعدی نیست.
درد ما درد تنبلی و گریز از زیر بار خویشکاری است. ما میخواهیم به دستآویز پاسداری از سرودههای سعدی و حافظ و دیگران کار را بر خود آسانتر کنیم و گرنه هر کسی میداند که این سخن گفتن و نوشتن به پارسی نه تنها آسیبی بر سرودههای سعدی و حافظ نمیزند و راه را بر دریافت سخن آنان نمیبندد، ونکه پیالهی فرهنگ ما را فراختر و روانحافظ و سعدی را شادمانتر میکند. اگر ایرانی به جای «عطش» بگوید «تشنگی» و به جای «عفونت بگوید «گندیگی، بدبویی، چرکینی» حافظ وسعدی نه تنها از او آزرده نخواهند شد ونکه سپاسگذار او نیز خواهند گردید. گروهی دیگر هستند که میگویند ما چون مسلمانیم باید از واژه های اسلامی درگفتارمان بهره بگیریم.! در پاسخ ایشان باید گفت مسلمان بودن جای و ارزشمندی خود را دارد و کسی هم نگفته که آیین دینی اسلام را به زبان پارسی انجام دهید. پیروان هردینی زبانی ویژه ی دین خود دارند که در آیین و گردهمایی های دینی از آن بهره میجویند و در گفتار روزانه خویش به زبان مادری و میهنی خودشان گفتگو میکنند و این دو هیچ آسیبی برای هم ندارد و بهانه ای برای خودداری از گفتگو به زبان مادری برای ما ایرانیان نمیتواند باشد. برخی دیگر که میگویند هرکسی دیدگاهی دارد و سهش(احساس) خوبی از به کارگیری واژه های بیگانه در گفتارشان به ایشان دست میدهد ! بیگمان خوبی و خوشایندی این سهش نیز نزد ایشان برامده از نادیده گرفتن خویشکاری گرامیداشت زبانی که پیاله ی فرهنگی بی همتا و ارزشمند و پرمایه میباشد هست. ناگفته پیداست که با داشتن این همه ویژگی های ارزشمند و برتری ها در زبان پارسی سره که در بالا بخش کوچکی از انها نیز بازگو گردید با نگرش به انچه گفته شد کسانی که با اگاهی به این برتری ها و ویژگی ها باز هم از به کارگیری واژه های تازی خودداری مینمایند جز خودخواهی و کوشش بر از میان بردن این زبان و فرهنگ آماج دیگری در کارشان دیده نمیشود. نباید فراموش کرد که خاک و مرز هر سرزمینی تن آن و فرهنگ و زبانش روان آن میباشد و بیگمان اگاه هستید که در آدمی آسیب و کاستی های روانی مایه بیماری و آسیب های تنی میشود و به همین گونه آسیب دیدن و نابودی زبان و فرهنگ هر مردمی نیز دیر یا زود مایه آسیب و نابودی خاک و مرزهای سرزمینشان خواهد بود و برایند آن را تا کنون هم دیده ایم که چگونه با نادیده گرفتن فرهنگ بی همتا و زبان شیرین پارسی تنها یک پنجم از سرزمینی که ایران نام داشته امروز برای ما مانده و دیگر به کارگیری واژه های بیگانه در زبان پارسی و خودخواهی و آسوده پزیری بس است . آلفوس دوده میگوید: مردمی که شکست خورد تا زمانی که زبان خود را نیک پاس بدارد گویی کلید زندانش را در دست دارد.(و بیهوده هم نیست که چینیان و ژاپنی ها هیچ واژه ای نمانده از ساخته ها و نوآوری های امروزی کهبا این همه دشواری و ناکار امدی در زبانشان (وارونه زبان پارسی سره ) از انگلیسی به زبان خود برگردان نموده اند و وازه ای برای آن ساخته اند.) بر پایه انچه گفته شد چنانچه به راستی اندک سهش و مِهری به این بوم و بر و ارزش های آن داریم شایستگی و بایستگی بر این میباشد که تاجایی که شدنی است از به کار گیری واژه های بیگانه به جای پارسی سره خود داری نموده و و افزون بر این از به کارگیزی هفت واج شوم ( ح - ق - ص - ض - ث - ط - ظ - )هم در نوشتار خویش خودداری نماییم و تلاش در فراگیری واژه های ارزشمند و گرانمایه ی پارسیِ سره در گفتار و نوشتارمان داشته باشیم .
www.ariarman.comبرگرفته شده از سایت