ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

گذری بر تاریخچه خط در ایران زمین

 

 گذری بر تاریخچه خط در ایران زمین

بیش از 4000 سال خط مکتوب در ایران زمین

تاریخ خط و زبان ایران به دو دوره متمایز پیش از اسلام و بعد از اسلام تقسیم می شود.ملاک این تقسیم ، تنها تسلط اعراب و انقراض سلسله ساسانی نیست زیرا اتفاقات و حوادث سیاسی تنها عامل تمایز خط و زبان نمی تواند باشد بلکه علت این تقسیم ، آن است این دو دوره از هر جهت با هم تفاوت دارند و با آنکه ایرانیان بسیاری از سنن و خصوصیات کهن ملی خود را بعد از تسلط اعراب تازی حفظ کردند ولی به علت تغییر مذهب و تحول اوضاع سیاسی و اجتماعی ادبیات خط و تا حدودی زبان بعد از اسلام با پیش از آن تفاوت کلی را حاصل نمود .

در این مقاله به زبان و خط بعد از اسلام پرداخته نخواهد شد و هدف اصلی شناساندن زبان ، خط و ادبیات از شاهنشاهی هخامنشی تا پایان شاهنشاهی ساسانی است . با توجه به تارخچه خط در ایران باستان که طبق کتیبه ای که در جنوب ایران کشف شده است مبدا آن به حدود پنج تا هفت هزار سال پیش می رسد . برای نمونه میتوان از کتیبه های موجود در معبد سه هزار و پانصد ساله زیگورات نام برد ولی از آنجا که مدارک در این باره کامل نیست از نوشتن خط قبل از هخامنشیان خودداری نمودیم  .

دوره هخامنشی

تاریخ ایران از زمان مادها روشن و مدون است خلاصه اینکه شخصی به نام دیاکو مؤسس سلسله ماد بود او هگمتان یا اکباتان (همدان)را پایتخت خود قرار داد یکی از فرمانروایان بزرگ ماد بنام هُوَخشَتَرَ حکومت آشور را منقرض ساخت و دولت متد را اقتدار و اهمیت بخشید . جانشین او که آستیاگ نام داشت مغلوب کوروش کبیر گردید و سلسله ماد منقرض شد .

از زبان مادی سند و آثار کتبی باقی نمانده است ولی شکی نیست که زبان مادی با پارسی باستان خویشاوندی نزدیک داشته است ‍‌؛ به طوری که پارسیها و مادی ها زبان یکدیگر را به خوبی می فهمیدند .

کوروش موسس سلسله هخامنشیان ، مرکز حکومت خویش را در پاسارگاد قرار داد و کشور لیدی و بابل را مسخر نمود و مهمترین دولت و سلطنت دنیای قدیم را تشکیل داد  .

داریوش بزرگ بزرگترین شاهنشاه هخامنشی ، نخست یاغیان کشور را سرکوب کرد و در داخل کشور ایران را از سر حد چین تا ریگزارهای سوزان افریقا بسط داد و دولت هخامنشی را از مقتدرترین دولت های روی زمین کرد .

فرهنگ و تمدن درخشان ایران از روزگار هخامنشی آغاز می شود که سند های موجود و آثار باقیمانده ، قدرت و عظمت هخامنشیان و نیاکان ما را مسلم می دارد .

پارسی باستان

زبان ایرانیان در زمان هخامنشیان پارسی باستان یا فرس قدیم نامیده می شود که ریشه زبان فارسی کنونی است .

کتیبه های شاهان هخامنشی و لوح های زرین و سیمین که از آن روزگار باقیمانده به این زبان نوشته شده است . مجموع واژه های اصلی کتبیبه ها از چهارصد کلمه تجاوز نمی کند و مطالب آن عبارت است از نام و شرح خاندان شاهان –تفصیل فتوحات – ستایش یزدان – نکوهش دروغ و ناپاکی – سفارش به راستی و نیکو کاری.

این کتیبه ها غالبا به چند زبان است و غیر از پارسی باستان ، به زبان های آسوری ،ایلامی ، آرامی که بین ملل دست نشانده هخامنشیان معمول بوده ، نگاشته شده است .

مجموع کتیبه های هخامنشی بالغ بر چهل کتیبه است و مهمترین آنها در تخت جمشید ، همدان ، شوش ،نقش رستم ، بیستون ،الوند ، وان است که کتیبه بیستون از همه مفصل تر و مشتمل بر 420 سطر و هیجده هزار و نهصد کلمه می باشد که داریوش در این کتیبه چگونگی فرونشاندن شورش های داخلی و غلبه و تسلط به کشورهای خارجی و حدود متصرفات خود را شرح می دهد و در پایان مجد و بزرگواری کشور ایران را آرزو می کند .

خط میخی

کتیبه های هخامنشی به خط میخی است . ایرانیان این خط را از قوم کلده و آشور گرفتند و در آن تغییراتی دادند و آن را به صورت الفبایی در آوردند  .

تین خط از چپ به راست نوشته می شد و دارای 36 حرف بود و در کنده کاری و نوشتن روی سنگ و اجسام سخت به کار می رفت .

اولین خط میخی که به دست آمده از زمان آریار منه و آخرین آن از روزگار پادشاهی اردشیر سوم است و به سبب دشواری نگارش ، خط میخی از دوران اشکانیان رو به زوال نهاد و به تدریج منسوخ گردید .

در خط میخی و کتیبه های پنج کلمه به صورت پندار نگاری باقی مانده است پندار نگاری : بعد از مرحله تصویر نگاری در تاریخچه خط را گویند که تصویر کم کم ساده شد و به صورت علامت و نشانه در آمد و برای اسامی معنی نیز علائمی ایجاد گردید.علائم ریاضی که به صورت خط بین المللی در آمده از نمونه های پندارنگاری است .

اورامزدا - اهورامزدا

خشایثیه - شاهنشاه

دهیو - کشور

بغا - خدا

بومی - بوم – سرزمین

گذشته از سنگ نبشته ها ، سکه های هخامنشی و خطوط روی بعضی ظروف و سنگ ترازو ها و نگین های باقی مانده از آن عهد ، همه به خط میخی و زبان پارسی باستان می باشد .

برای شناختن زبان پارسی باستان چند جمله از بند اول کتیبه نقش رستم با زبان پارسی باستان نوشته می شود  .

 بغ وزر که اورامزداهی ایمم بومیم اداهی اومام آسمانم اداهی مرتیم اداهی شیاتیم ادامرتیهی .

ترجمه : خدای بزرگ است اهورا مزدا که این زمین را آفرید که آن آسمان را آفرید که شادی را برای مردم آفرید .

زبان اوستایی

قدیمی ترین اثر از آثار آریایی اوستاست . زبان اوستایی با سانسکریت ،زبان ادبی و کهن هندیان شباهت تام دارد و معلوم می شود که ایرانیان و هندیان در روزگاری با هم زندگانی کرده و زبان مشترکی داشته اند که ریشه زبان اوستایی و سانسکریت بوده است .

زردشت پیامبر ایران باستان که قرن ها پیش از مسیح زندگی می کرده است از شمال یا شمال غرب ایران برخاسته است و متوجه مشرق ایران شده است و پیروانش گشتاسب و گرشاسب در مشرق ایران بوده اند پس زبان اوستایی در قسمت های شرقی هم مفهوم بوده است .

اوستا دارای دو لهجه است قسمتی از خود زردشت که خیلی قدیمی است و بقیه جدیدتر می باشند. گاتها یا سرودهای مذهبی از خود زردشت مقدس است .

اوستا در قدیم 21 کتاب را شامل می شده که مردم ایران از حفظ داشتند . در استیلای اسکندر ، مقداری از آن از دست رفت . بلاش اول اشکانی اهتمام به جمع آوری اوستا نمود و دستور داد اوستای پراکنده را که موبدان در حافظه داشتند جمع آوری کنند. ولی اقدام اساسی برای تدوین اوستا در زمان ارشیر بابکان انجام گرفت و عده ای از موبدان که ریاست آنها با تنسر ، هیربد هیربدان بود مامور جمع آوری اوستا شدند . بعد از اردشیر ، پسرش شاپور اول خرده اوستا را که پراکنده بود جمع آوری کرد . به روزگار شاپور دوم ساسانی درباره مراسم دینی بین زردشتیان اختلاف افتاد و به دستور شاپور ، آذر بد مهر اسپندان موبد موبدان به کتاب اوستا مراجعه و مطالب آن را مرتب نمود .

خط اوستایی

خط اوستایی بااحتمال زیاد در زمان ساسانیان تنظیم شده است در ضمن تدوین اوستا و کتابت آن متوجه شدند که خط پهلوی برای نوشتن تلفظ صحیح اوستا ، رسا نیست . بنابراین موبدان ، الفبایی از روی الفبای پهلوی بوجود آوردند که بتوان تمام لغات و کلمات مقدس و قرائت صحیح اوستا را بوسیله آن نوشت . این خط دین دبیره نام دارد که امروزه به خط اوستایی یا دبیری دین نیز خوانده می شود .

این خط که از راست به چپ نوشته می شود کاملترین خطوط موجود عالم است . زیرا در الفبای اوستایی اولا اعراب جزء حروف است ثانیا برای تمام صداها ، حروف و علامت خاص وجود دارد .

الفبای اوستایی 44 حرف دارد و حرو متصل به یکدیگر نیستند و جدا نوشته می شوند . چون اعراب داخل حروف است خواندن و نوشتن بسیار ساده است . و به جرات می توان گفت خط اوستایی یکی از کاملترین خطوطی است که تا کنون مورد استفاده واقع شده است .

دوره اشکانیان

پس از مرگ اسکندر گجسته ( ملعون ) ، کشور های متصرفی ، بین جانشینان او تقسیم شد و سلکوس به فرمانرواییئ ایران منصوب گردید. مدت هشتاد سال سلوکی ها بر کشور ایران تسلط داشتند تا آنکه مردم خراسان با قیامی مردانه ،سلوکی ها را مغلوب ساختند و دولت پارت یا اشکانیان بوجود آوردند .

توضیح آنکه پارت parthava پرثوه – به سبب گذشت زمان در کلمه پرتو تحول ایجاد شده و حروف ( ر ) به ( ل) و ( ث ) به ( ه) تبدیل گردیده و در نتیجه پرتو پلهو شده و بر اثر قلب ل و ه بصورت پهلو در آمده است .

پارت سرزمین خراسان و گرگان امروزی کنونی است که در کتیبه بیستون جزو کشور های که داریوش بر آن ها حکمرانی داشته ، نامش آمده است . واژه پهلو همان طور که توضیح داده شد از همان لغت پرتو یا پرثوه است که در نتیجه تطور لغوی به آن صورت درآمده است و لفظ پهلوان به معنی شجاع از همین واژه پهلوی است چه پرتوها ( پهلوی ها ) قریب 500 سال در مقابل حمله رومیان مقاومت کردند .

زبان پهلوی اشکانی

پس از استقرار اشکانیان ، زبان پهلوی یا زبان مردم خراسان زبان رسمی و درباری ایران شد و تا تسلط اعراب تازی زبان مردم شمال و مشرق ایران بود .

از زبان پهلوی اشکانی که به زبان پهلوی شمالی نیز معروف است جز چند کلمه بروی سکه ها ، آثار مهمی باقی نمانده است و در ضمن زبان ارمنی و لهجه های آذربایجان و خراسان ، پاره ای از واژه های پهلوی اشکانی دیده می شود .

گاهی از کلمه پهلوی ، زبان فارسی روان اراده می شود به طوریکه در دوره های منفور اسلامی ، پهلوی زبان می گفتند مقصود زبان پارسی بوده و آن را در برابر زبان عربی استعمال می کردند . این زبان که اصل آن از پارسی باستان است به مرور زمان تغییر پیدا کرد و پس از تحول بسیار به صورت پارسی و زبان دری در آمد .

مانی در سال 251 میلادی به سن 45 سالگی ادعای پیامبری کرد و جهت تبلیغ شاپور اول ساسانی به دین خود ، کتاب شاپورگان را به زبان پهلوی اشکانی نگاشت . قسمتی از آثاری که اخیرا از مانویان در تورفان  ایالتی از ترکستان چین  پیدا شده بنا به عقیده عده ای از محققین به خط و زبان پهلوی اشکانی می باشد .

رساله ای هم به زبان پهلوی اشکانی در دست است به نام درخت آسوریک که جمعی از محققین عقیده دارند که اصل آن به زبان پهلوی اشکانی بوده و بعد به پهلوی ساسانی در آمده است و این کتاب در اصل منظوم بوده و اشعار 12 هجایی داشته ولی اکنون اوزان ابیات به هم خورده و به نثر تبدیل شده است .

موضوع درخت آسوریک عبارتست از مناظره درخت خرما و بز 

به عنوان نمونه چند سطر کتاب با ترجمه نقل می شود

درختی رست است تر او شتر و اسوریک ،

بنش خشک است ، سرش هست تر ،

ورگش کنیا ماند ، برش ماند انگور،

شیرین بار آورد 

مرتومان وینای آن ام درختی بلند

ترجمه : درختی رسته است آن طرف شهرستان آسوریک ، بنش خشک است و سر او تر است ، برگش به نی ماند و بارش به انگور. شیرین بار آورد . مردمان بینی من آن درخت بلندم  .

اخیرا سندی به زبان پهلوی اشکانی در اورمان کردستان کشف شده و آن عبارت از دو قباله زمین است که در 120 سال پیش از میلاد مسیح آن را به خط پهلوی اشکانی روی پوست آهو نوشته اند .

خط پهلوی اشکانی

خط پهلوی اشکانی که با حروف جدا از هم و منقطع و از راست به چپ نوشته می شد از خط آرامی اقتباس شده بود ، خط آرامی را کلدانیان که تابع ایران بودند در این کشور رواج دادند .

در زمان هخامنشیان این خط مخصوص تحریر بود و خط میخی برای کتیبه و کنده کاری به کار می رفت ، در دوره اشکانیان خط پهلوی برای کتیبه و کنده کاری هر دو معمول شد. خط پهلوی دارای 25 حرف است و عیب بزرگ و اشکال اینست که یک حرف گاهی چند صدای مختلف می دهد .

دوره ساسانیان

اردشیر بابکان ، اردوان آخرین پادشاه اشکانی را شکست داد و آن سلسله را منقرض کرد و سلسله ساسانی را تاسیس نمود و پایتخت را از شمال به جنوب آورد . مذهب مقدس زردشتی را که از روزگار تسلط اسکندر به تدریج از رونق افتاده بود آیین رسمی ایرانیان کرد و آتشکده های خاموش را روشن ساخت و با احیای امور مذهبی و تنظیم کارهای کشوری همت گماشت . جانشینان اردشیر ، در آبادانی کشور و بسط علم و فرهنگ و ترویج آداب و رسوم ملی ، کوشش بسیار نمودند .

زبان پهلوی ساسانی

زبان پهلوی ساسانی که به پهلوی جنوبی معروف است با پهلوی اشکانی تفاوت مختصری دارد .

با ملاحظه بعضی کلمات که هنوز در زبان پارسی به کار می رود. می توان به اختلاف میان دو لهجه اشکانی و ساسانی پی برد . مثلا (( گرسنه ، گسنه )) که به زبان پهلوی اشکانی است در زبان پهلوی ساسانی  گشنه )) است. همچنین ((فرستک)) در پهلوی اشکانی، (( فرشتک )) در پهلوی ساسانی و فرشته در زبان پارسی کنونی است .

اصل زبان پهلوی جنوبی نیز از پارسی باستان است و به جهت آنکه پاره ای از اصطلاحات دینی و لغات اوستایی در آن راه یافته و از حیث قواعد دستوری با پهلوی اشکانی فرق مختصری دارد ، از اینرو آن را لهجه ای از لهجه های پهلوی می شمارند .

از زبان پهلوی ساسانی آثار متعددی باقی مانده است که قسمت عمده آن کتب دینی ، اخلاقی ، ادبی ، داستان است .

در روزگار ساسانیان اوستا جمع آوری شد و ترجمه و تفسیرهایی بر آن نوشته شد و ترجمه و تفسیر هایی بر آن به پهلوی نوشته اند و آن را زند گفته اند و شرحی که بعد برای زند نوشته شد به پازند معروف است  .

خط پهلوی ساسانی از روی خط پهلوی اشکانی تنظیم شه که در کتیبه ها ، حروف آن مانند پهلوی اشکانی از هم جدا نوشته می شد و در نامه ها و تحریر، با هم ترکیب می یافت . تعداد الفبای پهلوی را از 18 تا 25 حرف نوشته اند و علت این امر آن است که در خط پهلوی یک حرف چند صدای مختلف می دهد .

دبیران دوره ساسانی بعضی از لغات را به آرامی می نوشتند و هنگام خواندن پهلوی می خواندند و آن را هُزوارٍٍِِ‌ش می نامیدند ، مثلا « ملکان ملکا » می نوشتند ، « شاهنشاه » می خواندند و « یوم » می نوشتند و « روز » می خواندند .

با آنکه زبان پهلوی از حیث قواعد دستوری و ریشه کلمات با زبان پارسی کنونی اختلاف جزیی دارد، به سبب اینکه الفبای پهلوی حروف صدادار ندارد و یک حرف ، صدای مختلف می دهد و تفنن نوسیدگان که هزوارش را معمول کرده ، خواندن کتب پهلوی خالی از اشکال نیست .

خط پهلوی در دوره ساسانیان معمول بوده و تا حدود یک قرن بعد از اسلام در ایران زمین رواج داشته است و تا زمان حجاج بن یوسف ثقفی دفاتردیوانی به خط پهلوی نوشته میشد و بعد از آن که خط عربی جانشین آن گردید تا مدتی بین جمعی از ایرانیان خصوصا موبدان این خط برای نامه نگاری و نوشته های دینی به کار می رفت 

کتیبه هایی از دوره ساسانیان کشف شده که مهمترین آن ها عبارتست از :

1- کتیبه نقش رستم نزدیک تخت جمشید از اردشیر بابکان به سه زبان پهلوی اشکانی و ساسانی و یونانی

2- کتیبه حاجی آباد در سه فرسخی تخت جمشید ار شاپور اول ساسانی که به پهلوی ساسانی و اشکانی نوشته شده

3- کتیبه پایکوبی بین قصر شیرین و سلیمانیه کردستان عراق که بخشی از ایران بوده است کتیبه بسیار مفصلی است از نرسی به خط پهلوی اشکانی و ساسانی نوشته شده .در این کتیبه نرسی بیان می کند که چگونه بهرام سوم را از تخت پایین آورده و خود به سلطنت رسیده ات . این کتیبه راجع به حدود ایران درآن زمان اطلاعات جالبی می دهد .

کتیبه هایی در طاق بستان و نقش رجب و تخت جمشید و همچنین لوح ها و سکه ها و مهر هایی از دوره ساسانی باقی ست که جهت رعایت اختصار از ذکر آن ها خودداری می شود و البته یکی از آثار پر ارزش به خط پهلوی ساسانی کارنامه اردشیر بابکان است که در قسمتی از آن می گوید .

پس از مرگ اسکندر گجستک رومی ایران شهر 240 کدخدایی بود. سپاهان و پارس و نواحی نزدیک آن در دست اردوان سردار بود. بابک مرزبان وشهردار پارس و گمارده اردوان بود .

 برگرفته شده از سایت www.ariaman.com

زبانها و لهجه ها ( گویشها ) ایرانی امروز

 

زبانها و لهجه ها ( گویشها ) ایرانی امروز

زبانها و لهجه های ایرانی که امروز متداول است و از قفقاز تا فلات پامیر و ازعمان تا آسیای مرکزی بدانها سخن میگویند تنوع بسیار دارد. از این میان زبان فارسی به مناسبت ادبیات پردامنه و اعتبار تاریخی و نفوذ آن در سایر زبانها و لهجه های ایرانی‚ و نیز در زبان غیر ایرانی ترکی اهمیت خاص دارد . زبانها و لهجه های ایرانی کنونی را میتوان به چند گروه تقسیم کرد. نخست این زبانها به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میشوند. این تقسیم چنانکه درمورد زبانهای میانه ایران ذکر شد بر حسب مشترکات صوتی و لغوی ودستوری است.

 زبانهای ایرانی شرقی که امروزه رایج است بدین قرار است:


آسی : که در قسمتی از نواحی کوهستانی قفقاز مرکزی رایج است و در آن دو لهجه مهم‚ یکی ایرون و دیگری دیگورون میتوان تشخیص داد. آسها یا آنها که به نام آنها در تاریخ مکرر برمیخوریم اصلا از مشرق دریای خزر به این نواحی کوچ کرده اند و ازاینرو زبان آنها با زبان سغدی و خوارزمی ایرانی ارتباط نزدیک دارد.
آسی در میان زبانهای ایرانی کنونی مقامی خاص دارد. این زبان یکی از زبانهای بسیار معدودی است که زبان فارسی در آن تقریبا نفوذ نیافته لهجه کومزاری از لهجه های ایرانی عمان نیز از دایره نفوذ زبان فارسی بیرون است و بسیاری از خواص زبانهای کهن ایران را تاکنون محفوظ داشته  مانندصرف اسامی در حا لات هفت گانه و به کار بردن پیشوندهای متعدد برای افعال و غیره  و از بدوی ترین زبانهای ایرانی امروز به شمار میرود.
ادبیات آسی شامل داستانها و افسانه های جالبی است که از قرن گذشته شروع به ضبط آنها گردیده است. از معروفترین این داستانها سلسله داستانهای قهرمانان نرت است.امروز برای آسی خط روسی به کار میرود و دامنه اقتباس آسی از روسی روزبروز توسعه مییابد.

یغنوبی : این زبان بازمانده یکی از لهجه های سغدی است که در دره یغنوب‚ میان جبال زرفشان و حصار‚ بدان سخن میگویند و تنها اثر زندهای است که از زبان سغدی به جای مانده و در آن مانند زبان سغدی هنوز میتوان ماضی را از ماده مضارع بنا کرد و علامت جمع نیز در آن t-است. از این جهت با زبان آسی که علامت جمع در آن tA است شبیه است.یغنوبی نیز مانند سایر لهجه های ایرانی بسیاری از لغات فارسی و عربی را اقتباس کرده است.

پشتو : این زبان‚ زبان محلی افغانستان و قسمتی از ساکنان سرحدات شمال غربی هندوستان است. هر چند زبان فارسی و عربی در این زبان نفوذ یافتهولی این زبان که امروز در افغانستان بیش از گذشته مورد توجه است ‚ بسیاری از خصوصیات اصیل زبانهای ایرانی را حفظ کرده و خود لهجات مختلف دارد : وزیری‚ آفریدی‚ پیشاوریقندهاری‚ قلزهای‚ بنوچی و غیره.ونتسی را باید حقا لهجه جدائی به شمار آورد که با پشتو رابطه نزدیک دارد . در پشتو هنوز تشخیص جنس  مذکر و مونث  و صرف اسامی رایج است.
زبان پشتو صاحب آثار و ادبیات است‚ از جمله آثار شاعر معروف این زبان خوشحال خان را میتوان ذکر کرد. همچنین مقدار زیادی اشعار محلی و داستان و افسانه به این زبان موجود است. در ایام اخیر که این زبان مورد نظر دولت افغانستان قرار گرفت آثار متعددی به این زبان انتشار یافت. افغانستان از دیدگاه تاریخی و مرزهای سیاسی یکی از شهرهای ایران بوده است و زبانشان نیز بخشی از زبان ایرانی است .

لهجه های فلات پامیر : در فلات پامیر میان افغانستان و هندوستان وچین و ترکستان ( که بخشی از 17 شهر قفقاز ایران بوده اند ) هنوز عدهای از زبانها و لهجه های ایرانی رایج است. عده کسانی که به هر یک از این زبانها سخن میگویند معدود است و بعضی از این لهجه ها در حال از میان رفتن است و برخی نیز امروز از میان رفته. این زبانها به واسطه دور بودن از مراکز سیاسی و تغییرات اجتماعی توانسته اندبسیاری از خصوصیات لغات قدیم ایرانی را محفوظ بدارند. مطالعه این زبانهااز لحاظ تحقیق زبانهای قدیم ایرانی اهمیت خاص دارد. بسیاری لغات اصیل از زبان هند و اروپائی در این زبانها به خصوص در وخی محفوظ مانده که درسایر زبانهای ایرانی یا هند به جا نمانده است.مهمترین زبانها و لهجه های فلات پامیر عبارتند از: وخانی یا وخی ‚ شغنانی یاشغنی ‚ ارشری ‚ یزغلامی ‚ روشانی برتنگی ‚ سنگلیچی یا زبکی ‚ اشکاشمی ‚ مونجانی یا مونجی ‚ یدغهای یا ایدغهای ‚ اورموری یا برکی ‚ پراچی.
در این زبانها با وجود شباهت و نزدیکی آنها به یکدیگر میتوان دسته های مختلف تشخیص داد. شغنانی و ارشری و یزغ لامی و روشانی و برتنگی گروه پیوستهای تشکیل میدهند. سنگلیچی و اشکاشمی نیز بهم پیوسته اند. یدغه راباید منشعب از مونجانی شمرد که خود لهجات مختلف دارد. وخانی در این میان از دیگر زبانها مستقل است و ظاهرا بازمانده یکی از زبانهای مستقل قدیم ایرانی است.
این زبانها مانند سغدی و سکائی و آسی همه متعلق به دسته شمالی زبان های ایرانی شرقی اند. اورموری و پراچی که در قسمت غربی تر و جنوبی ترافغانستان رایج اند به دسته جنوبی زبانهای شرقی تعلق دارند و با یکدیگر پیوسته و نزدیک اند. در اورموری میتوان دو لهجه متفاوت که یکی در لوگر و دیگری در کنی گروم متداول است تشخیص داد.
 

زبانهای دسته غربی کثرت و تنوع بیشتری دارند. اهم آنها بدین قراراست:
 

بلوچی : این زبان در قسمتی از بلوچستان و همچنین در بعضی نواحی ترکمنستان شوروی رایج است. در بلوچستان علاوه بر بلوچی زبان دیگری نیزبه نام براهوی متداول است که از جمله زبانهای دراویدی یعنی زبان بومیان هندوستان قبل از نفوذ اقوام آریائی است.
بلوچی اصولا از گروه شمالی زبانهای غربی ایران است و بلوچها ظاهرا ازشمال به جنوب کوچ کرده اندولی بلوچی به علت مجاورت با زبانهای شرقی ایرانی بعضی از عوامل آنها را اقتباس کرده است . همچنین بلوچی گذشته از فارسی بعضی از لغات براهوی و سندی را اقتباس کرده.
زبان بلوچی لهجات مختلف دارد که مهمترین آنها بلوچی غربی و بلوچی شرقی است که هر یک نیز تقسیمات فرعی دارند‚ اما رویهمرفته به علت ارتباط قبائل بلوچ با یکدیگر تفاوت میان این لهجات زیاد نیست.بلوچی از بعضی زبانهای دیگر غربی‚ مانند فارسی‚ محافظه کارتر است وبسیاری از لغات ایرانی کهن با اندک تغییری در آن به جا مانده  است .

کردی : کردی نام عمومی یک دسته زبانها و لهجه هائی است که در نواحی کردنشین ترکیه و ایران و عراق و سوریه رایج است که همگی ریشه ای ایرانی دارند . بعضی از این زبانها را باید مستقل شمرد‚ چه تفاوت آنها با کردی  کرمانجی بیش از آن است که بتوان آنها را باکردی پیوسته دانست: دو زبان مستقل از این نوع یکی زازا یا دملی است که به نواحی کردنشین غربی متعلق است‚ و دیگری گورانی که در نواحی کردنشین جنوبی رایج است و خود لهجه های مختلف دارد. گورانی لهجه ای است که ادبیات مذهب اهل حق بدان نوشته شده و مانند زازا به شاخه شمالی دسته غربی تعلق دارد.
زبان کردی اخص را کرمانجی مینامند که خود لهجه های متعدد دارد مانندمکری‚ سلیمانیهایسنندجی‚ کرمانشاهی‚ بایزیدی‚ عبدوئی‚ زندی.
زبان کردی با دسته شمالی لهجه های ایرانی غربی مشابهات زیادی دارد و اززبانهای مهم دسته غربی به شمار میرود و صاحب اشعار و تصانیف و قصص و سنن ادبی است. زبان کردی مانند زبان فارسی و برخلاف زبان بلوچی و پشتو در طول زمان تغییرات مهم صوتی پذیرفته است. ریشه این زبان از پهلوی ایران باستان است و بسیاری واژه های آن دست نخورده مانده است .


لهجه های ساحل دریای مازندران : این زبانها که شامل گیلکی و مازندرانی طبری  و طالشی و فروع اینهاست در سواحل جنوبی و جنوب غربی دریای مازندران رایج است. گرگانی که لهجه خاص فرقه حروفیه بوده امروز از میان رفته است. مازندرانی و گیلکی ادبیات محلی قابل ملاحظه ای دارند‚ از این میان مازندرانی صاحب آثار معتبر بوده که بیشتر از میان رفته است. - لهجه های مرکزی - لهجه های مرکزی ایران که از بعضی جهات حد فاصل میان لهجه های شمالی و لهجه های جنوبی دسته غربی محسوب میشوند ‚ متعددند و از حوالی قم تا حوالی یزد و کرمان و نزدیکی شیراز متداول اند. ازاین جمله است نطنزی و فریزندی در فریزند – پنج فرسنگی نطنز  و یارندی در یارند از توابع نطنز  و میمهای در میمه از توابع کاشان و جوشقانی وونیشونی در ونیشون یا وانیشان میان گلپایگان و خونسار و قهرودی درجنوب کاشان و سوئی میان اصفهان و کاشان و کشهای در شمال اصفهان و زفرهای در شرق اصفهان و سدهی و گزی و قمشهای و خرزوقی  همه ازتوابع اصفهان  و اردستانی و وفسی و لهجه های وابسته به آن  آشتیانی ‚ کهکی ‚ آمرهای - میان ساوه و همدان و اراک  و خونساری و محلاتی وسیوندی در راه اصفهان به شیراز - شمال شیراز و نائینی و انارکی نزدیکنائین و لهجه زرتشتیان یزد و کرمان یا لهجه بهدینان  که اندکی با یکدیگر متفاوت اند .
در نواحی شمالی لهجه های مرکزی که ذکر آنها گذشت‚ به دسته دیگری از زبانها و لهجه های ایرانی برمیخوریم که عموما به دسته غربی زبانهای ایرانی متعلق اند. عمده این لهجه ها عبارتند از تاکستانی و خویشان آن اشتهاردی ‚ رامندی ‚ چالی یا شالی و غیر اینها - میان قزوین و زنجان و طهران ‚ سمنانی سنگسری و شهمرزادی و  سگردی و سرخهای و خوری در خور نزدیک بیابانک و خلخالی و هرزنی در هرزن و گلینقیه میان جلفا و صوفیان
 

 آذربایجان و لهجه کرینگان در جنوب رود ارس و چهارده فرسخی شمال تبریز : میان غالب این لهجه ها میتوان مناسباتی یافت که حاکی ازپیوستگی آنها است. تاکستانی از جهتی با سمنانی و از جهتی با طالشی شبیه است. لهجه های هرزن و کرینگان بهواسطه خصوصیاتی که دارند از لهجه های ممتاز ایران بهشمار میروند  صرف اسامی در چندین حالت ‚ ساختن مضارع ازماده ماضی ‚ باقی ماندن ماده ماضی و مضارع و وجه التزامی و امر قدیم درآن‚ تبدیل -t- به r در آن و غیر اینها . با این همه هرزنی از جهتی نیز باطالشی و خلخالی و از جهتی با لهجه زازا  در کردستان ترکیه  مشابهت دارد.
اگر چنانکه بعضی گمان کردهاند ‚ زازا اصلا از لهجه های مردم کوهنشین دیلم بوده و بعدا به مغرب رفته است میتوان هرزنی و کرینگانی و خلخالی و طالشی و زازا و تاکستانی و سمنانی را یک رشته زبانها و لهجه های پیوسته شمرد که از طرفی با لهجه های دیگر سواحل دریای خزر و از طرف دیگر با لهجه های مرکزی ایران ارتباط مییافته است .اگر چنانکه معمول است لهجه های غربی ایرانی را به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم کنیم ‚ لهجه هائی که ذکر آنها گذشت همه به دسته شمالی متعلق اند  هرچند بعضی از آنها مانند سیوندی و بلوچی فعلا در جنوب ایران متداول اند .زبان کنونی آذربایجان پس از یورش عثمانی ها به مرور زمان از آذری به ترکی آذربایجانی تغییر کرد . با اینکه این زبان نزدیکی هایی با زبان کشور ترکیه دارد ولی بسیاری واژه های آن هنوز ایرانی است . زبان آذری یکی از اصیل ترین زبانهای ایرانی بوده است که متاسفانه امروز تنها در ده ها و روستاهای دوردست آذربایجان رایج است . زبان کنونی زبانی غیر ایرانی است .
 

زبانها و لهجه های جنوبی : اهم این زبانها فارسی است. این زبان که زبان رسمی و ادبی ایران است دنباله فارسی میانه  پهلوی  و فارسی باستان است که قدمتی بیش از 2400 سال دارد و از زبان اقوام پارس سرچشمه میگیرد.آغاز زبان فارسی کنونی را باید از نخستین آثاری که پس از اسلام به این زبان به وجود آمده محسوب داشت. تحول مهم اجتماعی و سیاسی و مذهبی که بانفوذ اسلام در ایران حاصل گردید در زبان رسمی ایران موثر شد. زبانی که پس از اسلام به خط عربی  به جای خط پهلوی  ضبط گردید و قدیمترین نمونه های آن را در اشعار حنظله بادغیسی و محمدبن وصیف سیستانی وشهید و رودکی مییابیم تا امروز تغییر اساسی نیافته است.
زبان فارسی در قواعد دستوری دنباله فارسی میانه است و با آن تفاوت چندانی ندارد  از جمله تفاوتهای معدودی که دارد این است که در فارسی کنونی ماضی افعال متعدی نیز مانند افعال لازم صرف میشود : نوشتم ‚ نوشتی ‚ نوشت... مانند: آمدم ‚ آمدی ‚ آمد... در فارسی میانه اولی ‚ به وسیله ضمائر ملکی و دومی با مضارع فعل ah بودن‚ صرف میشود.

از حیث لغات‚ زبان فارسی مواد بسیار از سایر زبانهای ایرانی و غیرایرانی مانند پارتی شهر‚ فرشته‚ فرزانه‚ شاهپور و غیره  و سغدی یا زبانهای نزدیک به آن  بساک‚ زندباف‚ فغفور‚ چرخشت‚ مل‚ ملخ و غیره  و یونانی دیهیم‚ درهم‚ دینار‚ فنجان‚ لنگر‚ پسته‚ الماس‚ مروارید‚ سیم‚ نرگسکلمکلید‚ قپان‚ کالبد‚ لگن‚ یاقوت‚ زمرد و غیره  و آرامی یا سریانی  کشیش‚مسیحا‚ تابوت‚ چلیپا‚ کنشت‚ شنبه‚ شیپور‚ بوریا‚ گنبد‚ شیدا‚ تود وغیره و هندی شکر‚ شمن‚ فلفل‚ شغال‚ کوتوال‚ چندن = صندل‚ نارگیل‚کرباسشیدا‚ قرنفل‚ لاک و غیره  و ترکی  اردو‚ اطراق‚ یغما‚ ایلچی‚ قراول‚خاقان‚ خاتون و غیره  و مغولی  نوکر‚ سوغات‚ چریک‚ بهادر‚ کریاس‚کنگاش‚ قورچی‚ کتل‚ یاسا‚ تمغایرلیغ و غیره  و چینی  کاغذ‚ چای‚ تیم‚تیمچه  قرض گرفته است و اخیرا عده ای از کلمات مردم مغرب زمین نیز واردفارسی گردیده است مانند اسکناس‚ پوتین‚ ارسی‚ ماشین و غیره .از طرفی بسیاری کلمات و افعال اصیل ایرانی در زبان فارسی به جا نمانده وفقط از بعضی‚ مشتقاتی در فارسی باقی است. اما از این همه مهمتر لغات عربی است که قسمت عمده لغات فرهنگی و اداری و سیاسی و علمی فارسی متداول را تشکیل میدهد‚ هر چند بسیاری از این لغات در صورت و معنی و تلفظ با اصل عربی تفاوت یافته و صورت ایرانی به خودگرفته اند.

زبان فارسی از میان زبانهای جدید ایرانی تنها زبانی است که ادبیات وسیع و طراز اول به وجود آورده و نیز در همه لهجه های ایرانی  به استثنای آسی و کومزاری  تاثیر قوی کرده و در بسیاری از نواحی به خصوص نواحی شرقی ایران جایگیر لهجه ها و زبانهای دیگر ایرانی شده است.زبان تاجیکی که در ترکستان شوروی رایج است و همچنین فارسی افغانستان هر چند مختصر تفاوتهائی با فارسی رسمی ایران دارند اصولا هماناند وتفاوتهای آنها اساسی نیست. همچنین زبان تاتی حوالی بادکوبه را نیز بایداصولا از لهجه های فارسی شمرد که با سپاهیانی که در عهد ساسانیان برای نگاهداری دربند قفقاز فرستاده شده اند به آن سامان راه یافته است.
لهجه یهودیان سمرقند و بخارا نیز اصولا فارسی است که با عده زیادی ازلغات عبری آمیخته است‚ ولی بعضی تفاوتها و به خصوص حفظ بعضی صورقدیم به آن صورت لهجه فرعی میدهد.
سایر لهجه های جنوبی عبارتند از لری و بختیاری و لکی و فروع آنها که همه را میتوان تحت عنوان کلی لری ذکر کرد‚ و دزفولی‚ و لهجه های فارس ازجمله لاری و بندری در میناب  و لهجه های سمغون و بورینگان و پاپون وامامزاده اسمعیل و ماسرم‚ و لهجه های بشکردی که در آنها دو لهجه عمدهشاه بابکی و انگهرانی میتوان تشخیص داد و لهجه کومزاری درشبه جزیره عمان که با فارسی و لری رابطه نزدیک دارد.

لهجه های کنونی ایرانی در مرحله واحدی از تحول نیستند. بعضی مانندفارسی و لری و کردی و تاکستانی در تحول پیشتر رفته و نسبت به صورت قدیمتر خود بسیار ساده شده اند. مثلا در فارسی از تصریف اسامی و ازتشخیص جنس و تثنیه اثری نمانده و از دستگاه مفصل افعال قدیم نیزصورتهای معدودی باقی مانده و عده پیشوندها و پسوندهای رایج قدیم نیزتقلیل کلی یافته و برای ادای معانی وسائل تازه از قبیل به کار بردن حروف اضافه و ساختن افعال مرکب معمول گردیده .
بعضی دیگر از لهجه ها مانند آسی و پشتو و بلوچی برعکس محافظه کار ترند ونزدیکی آنها به صورت قدیمتر زبانهای ایرانی بیشتر است.
تصریف اسامی در غالب لهجه های دسته غربی از میان رفته‚ اما در بعضی دیگر اثری از آن بجاست. مثلا در کردی هنوز حالت فاعلی و غیرفاعلی دوصورت جداگانه دارد  .

بسیاری از لهجه های ایرانی در برابر نفوذ روزافزون زبان فارسی در حال از میان رفتن اند و حق این است که هر چه زودتر در جمع و تدوین آنها کوشش شود.به امید روزی که در تمام شهرهای ایران و کشورهای منطقه که بخشی از ایران بوده اند و امروزه مرزهای استعماری آنها را از ما جدا کرده است شاهد مکانهایی برای تندریس و گسترش این زبانهای ایرانی باشیم تا این هویت و یکپارچگی ملی را هر چه بیشتر حفظ کنیم و این فرهنگی نیاکان را برای ابد نگه داریم .

 برگرفته شده از سایت www.ariaman.com

زبانهای ایرانی کهن و میانه

 

زبان ایرانی کهن

 از زبانهای ایرانی کهن به دو زبان فارسی باستان و اوستائی به وسیله مدارک کتبی آشنائی داریم:
فارسی باستان :  این زبان که فرس قدیم وفرس هخامنشی نیز خوانده شده ، زبان رسمی  آریاییان دردورۀ هخامنشیان بود ، وآن با سنسکریت واوستایی خویشاوندی نزدیک دارد . مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است ، کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به «  اریارمنه » پدر جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد ) [ یعنی دوهزارو شش صدو هفده سال قبل از امروز ] و تازه  ترین آنها از ارد شیر سوم ( 358 ـ 338 ق. م. ) است .  مهمترین وبزرگترین اثر از زبان فارسی باستان کتیبۀ بغستان ( بیستون ) است که بامر داریوش برصخرۀ  بیستون ( سرراه همدان بکرمانشاه ) کنده شده . این کتیبه ها بخط میخی نوشته شده وازمجموع آنها قریب 500 لغت بزبان فارسی باستان استخراج می شود .

 

زبان اوستائی:  زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است‚ ولی به درستی معلوم نیست کدام ناحیه‚ و نیز روشن نیست که این زبان در چه زمان از رواج افتاده. تنها اثری که از این زبان در دست است اوستا کتاب مقدس زرتشتیان است. سرودهای خود زرتشت  گاثاها  که کهنترین قسمت اوستاست حاکی ازلهجه قدیمتری از این زبان است. کمترین زمانی که برای پیدایش زرتشت میتوان قرار داد قرن ششم قبل از میلاد است. بنابراین زبان گاثاها تازه تر ازاین زمان نیست ولی میتواند بسیار قدیمتر باشد.
اوستا به خطی نوشته شده که به خط اوستائی مشهور است و ظاهرا در اواخردوره ساسانی  در حدود قرن ششم میلادی .  به همین منظور از روی خط پهلوی اختراع گردیده و به خلاف خط پهلوی خطی روشن و ساده و وافی به مقصود است.
اوستا کتاب دینی – تاریخی زرتشتیان در یک زمان نوشته نشده‚ بلکه چنانکه از چگونگی زبان و مضمون قسمتهای مختلفش پیداست در دورههای مختلف انشاء گردیده است . کتاب اوستا به مرور زمان توسط موبدان مختلف گردآوری و تهیه شده است و مرجع اصلی دینی زرتشتیان گاتها است .
از زبانهای کهن دیگر اثر مستقلی هنوز به دست نیفتاده‚ ولی از وجودبعضی از آنها به وسیله کلماتی که در زبانهای دیگر به جا مانده و یا ذکری که مورخان کرده اند و یا به وسیله صورت میانه این زبانها‚ آگاهیم.
از این جمله یکی زبان مادی کهن ایران است که زبان شاهان سلسله ماد و مردم مغرب و مرکز ایران بوده است.  در کتیبه های شاهان آشور از مردم ماد نام برده شده. کلماتی از این زبان در زبانهای یونانی و لاتینی باقی مانده‚ ولی ماخذ عمده اطلاع ما از این زبان کلمات و عباراتی است که درکتیبه های شاهان هخامنشی که جانشین شاهان مادی بودند به جای مانده است.
دیگر زبانهای سغدی و خوارزمی و سکائی و پارتی است که از صورت میانه آنها مدارک کتبی در دست است و همه به نواحی شرقی فلات ایران تعلق دارند . در کتیبه های داریوش بزرگ نام شهرهایی که این زبانها در آنهارایج بوده یاد شده: سغد‚ خوارزم ‚ سکا و پارت . همچنین از شهرهای دیگری چون هرات  و رخج و بلخ  نام برده شده که زبان جداگانه داشته اند. در مآخذ دیگر نیز به نام زبانهای بلخی و رخجی و هروی و مروزی و سگزی و کرمانی برمیخوریم که به تدریج از میان رفته اند.
زبانهای ایرانی کهن با زبانهای کهن هندوستان به خصوص زبانی که درسرودهای ودا ‚ که قدیمترین اثر زبانهای آریائی است‚ به کاررفته نزدیکی و شباهت بسیار دارند. غالب افعال و پیشوندها و پسوندها ولغات اصولا یکی است‚ اما افعال و کلماتی نیز هست که مخصوص یکی از دودسته است‚ مانند گفتن و سال و برف که تنها درزبانهای ایرانی دیده میشود. برای دریافتن شباهت اساسی این زبانها میتوان به ده عدد اول زبان سانسکریت و اوستائی توجه نمود:
در اصوات و قواعد صرفی نیز اصولا زبانهای کهن هند و ایرانی مشترک اند‚ولی چنانکه از مقایسه ده عدد اول نیز برمیآید بعض تفاوتهای اصلی دراصوات میان دو زبان وجود دارد که میتوان آنها را به عنوان میزان تشخیص به کار برد. 

 

زبان ایرانی میانه

 زبانهای میانه‚ فاصل بین زبانهای کهن و زبانهای کنونی ایران اند. دشوار است بگوئیم زبانهای میانه از چه تاریخی آغاز میشود. اگر در نظربیاوریم که سیر و تحول زبان از صورتی به صورتی دیگر تدریجی است‚ این نکته نیز به دست میآید که تصور حد قاطعی میان زبانهای کهن و میانه وکنونی همیشه ممکن نیست.
میزان تشخیص زبانهای میانه اصولا یکی تفاوت آنها نسبت به صورت قدیمتراین زبانها  عموما ساده تر بودن ‚ و دیگر متروک بودن آنهاست. اما ممکن است بعضی از زبانهای رایج در تحول محافظهکارتر از بعضی زبانهای متروک باشند . چنانکه پشتو و آسی از پارتی و فارسی میانه محافظه کارترند .
از کتیبه های شاهان اخیر هخامنشی میتوان دریافت که زبان فارسی باستان از همان ایام رو به سادگی میرفته و اشتباهات دستوری این کتیبه ها ظاهراحاکی از این است که رعایت این قواعد از رواج افتاده بوده است. بنابراین میتوان مقدمه ظهور فارسی میانه را به اواخر دوره هخامنشی منسوب داشت حدود قرن چهارم پیش از میلاد .
اطلاع ما از زبانهای ایرانی میانه با کشفیاتی که از اوایل این قرن درآسیای مرکزی و چین حاصل شد افزوده گردید و چند زبان میانه که قبلا ازآنها آگاه نبودیم به دست آمد. فعلا از زبانهای میانه‚ فارسی میانه  پهلوی‚زبان ساسانیان  و زبان پارتی  زبان اشکانیان  و زبان سغدی و زبان سکائی ختنی  و زبان خوارزمی شناخته شده. قطعات کوچکی نیز به خطی مشتق از خط یونانی به دست افتاده که ظاهرا هپتالی و از زبانهای ایرانی است .از این گذشته کلمات بسیاری‚ از زبانهای پهلوی و پارتی که در دوره های ساسانی و اشکانی وارد زبان ارمنی شده از مآخذ عمده برای تحقیق زبانهای میانه ایران به شمار میرود.
زبانهای ایرانی را معمولا میتوان برحسب شباهت صوتی و دستوری ولغوی آنها به دو دسته عمده تقسیم کرد: دسته غربی و دسته شرقی.
زبانهای فارسی باستان و مادی و فارسی میانه  پهلوی  و پارتی و فارسی کنونی به دسته غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی و سکائی و خوارزمی و آسی اوستی  به دسته شرقی متعلق اند. زبان اوستائی از جهاتی به زبانهای دسته غربی و از جهاتی به زبانهای دسته شرقی شبیه است‚ ازاینرو منسوب داشتن آن به یکی از این دو دسته آسان نیست. از لحاظ موطن از زبانهای شرق ایران است .
این تقسیم بندی در زبانها و لهجه های امروزی ایران نیز صادق است‚ چنانکه پارسی و کردی و لری و بلوچی و لهجه های سواحل جنوبی خزر و لهجه های مرکزی و جنوبی ایران همه به دسته غربی تعلق دارند ولی پشتو  زبان محلی افغانستان  و یغنوبی  بازمانده سغدی  و لهجه های ایرانی فلات پامیر و آسی که مردم آن از مشرق به قفقاز کوچیده اند به دسته شرقی متعلق اند. لهجههای کافری افغانستان دنباله زبانی هستند که شاید حد فاصل میان زبانهای هندی و ایرانی بوده است‚ و از این جهت با هر دو دسته وجوه مشترکی دارد .
در زبانهای میانه به طور کلی میتوان گفت که دستور زبان ساده تر شده و تصریف اسامی و صفات و ضمائر اگر از میان نرفته مختصر گردیده ودستگاه مفصل افعال با وجوه و حالات و زمانهای متعدد به سادگی گرائیده و به
کار بردن حروف اضافه برای تعیین حالات مختلف اسم بیش از زبانهای کهن معمول گردیده و افعال مرکب رواج بیشتر یافته اند.
در زبانهای میانه دسته غربی تطور به سوی سادگی بیشتر پیش رفته. درپهلوی و پارتی عملا اسامی صرف نمیشوند‚ تثنیه از میان رفته است‚ تشخیص مذکر و مونث و خنثی نیز عملا ناپدید شده  در کتیبه های پهلوی بعضی اسامیبه
y ختم میشوند که در پهلوی کتابی به صورت w درآمده.

 در این دو زبان از ماده های اصلی فعل ماده مضارع که فعل امر و فعل التزامی نیز از آن ساخته میشود باقی مانده; ماضی و مشتقات آن‚ چنانکه درفارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است‚ از صفت مفعولی ساخته میشود‚ و این یکی از ممیزات مهم این زبان هاست. برای ادای معنی من گفتم در حقیقت عبارت گفته من با ضمیرملکی به کار میرود.

 این طرزبنا کردن فعل ماضی یکی از موجباتی است که در نتیجه آن در غالب لهجه های غربی ایران‚ و از جمله فارسی‚ ضمایر و صیغه های حالت اضافه اهمیت وتسلط یافته و غالبا ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را به کلی از صحنه زبان راندهاست. در فارسی من اصولا ضمیر ملکی است‚ که از منا در فارسی باستان نتیجه شده. ضمیر فاعلی در فارسی باستان برای متکلم آدم است که درفارسی اثری از آن به جا نمانده‚ ولی در لهجه های شرقی ایران عموما و دربعضی لهجه های غربی مانند پارتی و خلخالی و تاتی اثر آن بجاست.
در مورد افعال لازم‚ صفت مفعولی با فعل معین‚ یعنی با زمان حاضر فعل ,
ha  = بودن ‚ برای ساختن ماضی به کار میرود. در سوم شخص صفت مفعولی به تنهائی کار فعل را انجام میدهد. در پارتی سوم شخص جمع گاه با فعل معین به کار میرود و گاه بدون آن.

زبانهای دسته شرقی یعنی سغدی و سکائی  ختنی  و خوارزمی و آسی و پشتو و عدهای از لهجههای فلات پامیر در لغات و تغییرات صوتی وقواعد دستوری مشترکاتی دارند که آنها را از دسته غربی متمایز میسازد.

از حیث مشترکات دستوری میتوان فقدان کسره اضافه یا نظیر آن را در زبانهای شرقی ذکر کرد . همچنین در ساختمان افعال میتوان مشترکاتی یافت‚ چنانکه در سغدی و خوارزمی صیغه ماضی را میتوان از ماده مضارع بنا کرد‚ به خلاف فارسی و پارتی که ماضی را همیشه از صفت مفعولی میگیرد و نیز این دو زبان کلمه کام را برای بنای فعل آینده و به عنوان معین فعل به کار میبرند .

زبان پارتی : زبان پارتی زبان قوم پارت از اقوام شمال شرقی ایران است وزبانی است که از جمله معمول اشکانیان بوده است. از این زبان دو دسته آثارموجود است: یکی آثاری که به خط پارتی‚ که خطی مقتبس از خط آرامی است‚نوشته شده و دیگر آثار مانوی است که به خط مانوی‚ که مقتبس از خطسریانی است‚ ضبط گردیده.
قسمت عمده نوع اول کتیبه های شاهان متقدم ساسانی است که علاوه بر زبان فارسی میانه به زبان پارتی هم نوشته شده  و گاه نیز به یونانی . قدیمترین این نوع آثار اسنادی است که در اورامان کردستان که به مهد ایران کهن مشهور است به دست آمده  کتیبه کالجنگال نزدیک بیرجند به احتمال قوی متعلق به دوره ساسانی است  . ازمهمترین این آثار روایت پارتی کتیبه شاپور اول بر دیوار کعبه زرتشت نقش رستم  و کتیبه نرسی در پایکولی کردستان و کتیبه شاپور اول در حاجی آباد فارس است.
در این کتیبه ها مانند کتیبه های پهلوی عده زیادی هزوارش آرامی به کاررفته که عموما با هزوارشهای پهلوی متفاوت است.
اسناد سفالی که در اکتشافات اخیر نسا ‚ شهر قدیمی پارت که محتملا مقبره شاهان اشکانی در آن قرار داشته‚ به دست آمده‚ به خط آرامی  نزدیک به خط نسخه اورامان  است. هنوز کاملا مسلم نیست که زبان این اسناد پارتی است یا آرامی. اگر چنانکه محتمل است پارتی باشد میتوان این اسناد را که متعلق به قرن اول پیش از میلاد است قدیمترین سند زبان پارتی شمرد .
آثار مانوی پارتی از جمله آثاری است که در اکتشافات اخیر آسیای مرکزی  تورفان  به دست آمد. این آثار همه به خطی که معمول مانویان بوده و مقتبس از سریانی است نوشته شده و به خلاف خط پارتی هزوارش ندارد ونیز به خلاف خط کتیبه ها که صورت تاریخی دارد‚ یعنی تلفظ قدیمتری از تلفظ زمان تحریر را می نمایاند‚ حاکی از تلفظ زمان تحریر است.
این آثار را میتوان دو قسمت کرد: یکی آنهائی که در قرن سوم و چهارم میلادی نوشته شده و زبان پارتی اصیل است‚ دیگر آثاری که ازقرن ششم به بعد نوشته شده و محتملا پس از متروک شدن زبان پارتی برای رعایت سنت مذهبی به وجود آمده  هنوز اثری که قطعا بتوان به فاصله میان قرن چهارم و ششم منسوب دانست به دست نیامده .
نسخی که از آثار مانوی به دست آمده عموما متاخر از تاریخ تالیف و متعلق بهقرن هشتم و نهم میلادی است. در خط مانوی حرکات به صورت ناقص ادانموده شده است.
گذشته از آثاری که یاد شد کلمات پارتی که در زبان ارمنی باقیمانده به خصوص از این جهت که با حرکات ضبط شده برای تحقیق این زبان اهمیت بسیار دارد.
اگر آثار نسا را پارتی به شماریم‚ و همچنین با توجه به سند اورامان و پدیدآمدن خط پارتی در قرن اول میلادی  به جای خط یونانی که از زمان سلوکیها رواج یافته بود  میتوان گفت که زبان پارتی از اوایل قرن اول میلادی یا کمی قبل از آن قوت گرفته و زبان رسمی و درباری شاهنشاهان ایران بزرگ شده بود.
انحطاط زبان پارتی را میتوان به بعد از قرن چهارم میلادی‚ یعنی پس ازجایگیر شدن سپاهیان ساسانی برای مقابله با حملات اقوام شمالی منسوب داشت.
از لهجه های موجود ایران هیچ یک را نمیتوان دنباله مستقیم زبان پارتی شمرد‚ لهجه های امروزی خراسان عموما لهجه های زبان فارسی است وزبان اصلی این نواحی در برابر هجوم اقوام مختلف و نفوذ زبان رسمی دوره ساسانی از میان رفته است‚ ولی زبان پارتی در دوره حکومت اشکانیان به نوبه خود در زبان فارسی میانه  پهلوی  تاثیر زیادی کرده و این تاثیر را در زبان فارسی امروز نیز میتوان دید .
 

فارسی میانه :  از این زبان که صورت میانه فارسی باستان و فارسی کنونی است و زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده آثار مختلف به جامانده است که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: کتیبه های دوره ساسانی که به خطی مقتبس از خط آرامی‚ ولی جدا از خط پارتی‚ نوشته شده. کتابهای پهلوی که بیشتر آنها آثار زرتشتی است و خط این آثار دنباله خط کتیبه های پهلوی و صورت تحریری آن است. عباراتی که بر سکه و مهر ونگین و ظروف و جز آنها به جا مانده است. آثار مانوی که به خط مانوی نوشته شده و همه از کشفیات اخیر آسیای مرکزی است. همچنین بایدکتیبه های منقوشی را که در کنیسه دورا یافت شده‚ و نیز مخطوطات پهلوی را که به خط تحریری شکسته بر روی پاپیروس به دست افتاده در شمار آورد. در همه این آثار به جز آثار مانوی هزوارشهای آرامی به کار رفته است. خط کتیبه ها و خط کتابها و همچنین خط سکه ها و مهرها و نگینها خطوط تاریخی است‚ یعنی حاکی از تلفظ قدیمتر زبان است‚ ولی خط مانوی تلفظ معمول زمانرا منعکس میسازد.
 آثار موجود زبان پهلوی مفصلترین جزء ادبیات پیش از اسلام است و ازاین میان سهم عمده خاص آثار زرتشتی است. بیشتر نزدیک به تمام آثارپهلوی کتابی آثار زرتشتی است که غالبا در حدود قرن سوم هجری تدوین شده‚ هر چند اصل بعضی از آنها به دوره ساسانی میرسد.
مهمترین کتیبه زبان پهلوی کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت  نقش رستم است. از کتیبه های دیگر میتوان کتیبه کرتیر موبد ساسانی را در نقش رجب و کعبه زرتشت و کتیبه نرسی را در پایکولی اطراف کردستان نام برد.از آثار پهلوی کتابی که خاص ادبیات زرتشتی است دینکرد و بندهشن ودادستان دینیک و مادیگان هزارداستان و ارداویرافنامه و مینوگ خرد ونامه های منوچهر و پندنامه آذرباد ماراسپندان و همچنین تفسیر پهلوی بعضی اجزاء اوستا را نام باید برد. از آثاری که جنبه دینی بر آنها غالب نیست یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و درخت آسوریگ و خسرو کواتان وریذک و مادیگان شترنگ درخور ذکر است.
زبان فارسی کنونی دنباله زبان پهلوی است. اما‚ عده زیادی لغات پارتیاز زمان تسلط اشکانیان در فارسی میانه  پهلوی  و در نتیجه در فارسی کنونی راه یافته. از این قبیل است کلمات فرشته‚ جاوید‚ اندام‚ افراشتن‚خاستن ومرغ . همچنین پور  در پهلوی پسر  و مهر وچهر و شاهپور و فرزانه و پهلوان را باید طبق قواعد زبانشناسی از کلمات پارتی محسوب داشت.
 

زبان سغدی : این زبان در شهر سغد که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند رایج بوده است. سمرقند و بخار از مراکز مهم ایران بوده است که متاسفانه در روزگار قاجار به اشغال روس در آمد و امروزه نیز در تصرف کشوری ساختگی به نام ازبکستان قرار گرفته است . زمان سغدی زبان بین المللی آسیای مرکزی به شمارمیرفت و تا چین نیز نفوذ یافت. آثار سغدی همه از اکتشافات اخیر آسیای مرکزی و چین است.
آثار سغدی را میتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودائی‚ آثار مانوی‚ آثارمسیحی‚ آثار غیردینی. از این میان آثار بودائی مفصلتر است.
خط سغدی خطی است مقتبس از خط آرامی و در آن هزوارش به کار میرود‚اما عده این هزوارشها اندک است. همه آثار بودائی و همچنین آثار غیردینی و کتیبه قربلگسون در مغولستان  به خط چینی و اویغوری و سغدی‚ متعلق به قرن سوم هجری  هم به این خط است. آثار مسیحی به خط سریانی و آثار مانوی به خط خاص مانویان نوشته شده.میان آثار بودائی و مسیحی و مانوی مختصر تفاوتی از حیث زبان دیده میشود که نتیجه تفاوت لهجه و تفاوت زمانی این آثار است. آثار سغدی مسیحی ظاهرا تلفظ تازه تری را نشان میدهد. خط اصلی سغدی که آثار بودائیبه آن نوشته شده مانند خط پهلوی خط تاریخی است و حاکی از تلفظ قدیمتری است.
زبان سغدی در برابر نفوذ زبان پارسی و ترکی به تدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است. امروز تنها اثر زنده ای که از زبان سغدی به جا مانده لهجه مردم یغنوب است که در یکی از دره های رود زرفشان بدان سخن میگویند و بازمانده یکی از لهجات سغدی است.
 

زبان سکائی  ختنی : این زبان‚ زبان یکی از اقوام سکائی مشرق است که یک زمان برختن در جنوب شرقی کاشغر استیلا یافتند و زبان خود را در آن سامان رایج ساختند  اطلاق نام ختنی به این زبان ازاینروست .
آثار زبان سکائی عموما متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی است و عبارت ازآثار بودائی‚ متون طبی‚ داستانها و قصص‚ نامه های بازرگانی ‚ اسناد رسمی و غیر اینهاست. قسمت عمده این آثار ترجمه از سانسکریت‚ ولی قسمتی نیزترجمه از زبان تبتی و یا انشاء اصیل است.
در آثار موجود این زبان میتوان صورت قدیمتر و صورت تازه تری تشخیص داد. صورت قدیمتر این زبان از حیث دستور زبان به زبانهای ایرانی کهن شبیه است : اسم در هفت حالت صرف میشود و دستگاه افعال مفصل است‚ اما درصورت تازه تر سکائی صرف اسامی خیلی ساده تر شده. تلخیص فوق العاده اصوات سکائی تازه یکی از ممیزات آن به شمار میرود.
 

زبان خوارزمی : زبان خوارزمی معمول خوارزم بوده و ظاهرا تا حدود قرن هشتم هجری رواج داشته است و پس از آن جای به زبان فارسی و ترکی سپرده. ترکی زبان غیر ایرانی است که در آذربایجان ایران رواج یافته است و متاسفانه به مرور زبان آذری کهن ایران را ریشه ای پهلوی دارد را از میان برده است .
کشف آثار زبان خوارزمی ‚ گذشته از کلماتی که ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه ذکر کرده‚ به کلی تازه است . این آثار عبارت است از دو نسخه فقهی به زبان عربی که در آن عباراتی به زبان خوارزمی نقل شده‚ و نیز لغت نامهای که برای توضیح عبارات خوارزمی یکی از این نسخ نوشته شده‚ ولی مهمترین اثر زبان خوارزمی مقدمةادب زمخشری است مشتمل بر لغات عربی و ترجمه خوارزمی است .آثار خوارزمی همه به خط عربی نوشته شده ولی هنوز خواندن و تعبیر آنها پایان نیافته  خواندن آثار مختصری که از زبان قدیم خوارزم به خطی مقتبس از خط آرامی به دست افتاده هنوز ممکن نگردیده است . اشکال عمده ای که درخواندن عبارات خوارزمی مقدمةادب وجود دارد این است که کلمات عموما اعراب ندارد و نقطه گذاری آنها نیز ناقص است.
زبان خوارزمی با زبان اطراف یعنی زبان سغدی و سکائی و آسی نزدیک است.در زبان خوارزمی چنانکه از مقدمةادب ونسخ فقهی مذکور برمیآید عده ای لغات فارسی و عربی وارد شده که حاکی از تاثیر این دو زبان در خوارزمی است.
گذشته از زبانهای میانه فوق الذکر که زبانهای عمده ای هستند که آثار آنها امروز به دست است‚ زبان دیگری که با زبان سکائی ختن رابطه نزدیک دارد در حوالی تمشق در شمال شرقی کاشغر معمول بوده که آثار مختصری از آن به دست افتاده‚ ولی هنوز کاملا روشن نیست.
صورتی از زبان آسی میانه را میتوان در بعضی اسامی تاریخی و جغرافیائی وهمچنین در بعضی کلماتی که در زبان مجارستانی داخل شده بازیافت .

 

شکوه ای از استاد یارشاطر :

دکتر احسان یارشاطر نویسنده همین جستار ارزشمند , در یک مقاله ای بسیار تعجب برانگیز در شمارهء پانزدهم مجله میراث ایران که در امریکا به تیراز 15 هزار نسخه به چاپ رسید نام ایران را شایسته کشور ما ندانست !! با سوابقی که از این استاد گرانمایه در دست است این جستار ایشان همه سوابق ارزشمند وی را به زیر سوال می برد . ایشان نام کشور "فارس" را برازنده "ایران بزرگ" می داند . در حالی که فارس یا پارس تنها یک استان از کشور ایران بزرگ بوده است و ایران ما شامل همه اقوام آریایی ( کورد , آذری , فارس , لر , بلوچی , خوزی , ترکمن , ارمنی , تاجیک و . . . ) می باشد و ایران را پرشیا یا فارستان خواندن دروغی بزرگ بر همه هویت ملی و فرهنگی ایران زمین است . پرشیا یا پارس نامی است که کشورهای بیگانه بر ایران زمین نهادند همچون یهودیان در کتاب تورات , گزنوفون و هرودوت در یونان . تمامی اسناد سه الی چهار هزار ساله دینی زرتشتیان حکایت از آن دارد که سرزمین ما همان ارئینه وئیجه ( خواستگاه آریایی ها یا همان ایران کنونی ) بوده است . امیدواریم ایشان این جستار تفرقه انگیز خود را هرچه سریع تر اصلاح کنند .

 

 برگرفته شده از سایت www.ariaman.com